سپهر جونم این عکس اولین کیفی که خریدی با انتخاب خودت و رفتیم خونه مامان جون اینا چون قرار بود بری مهدکودک ولی چون خیلی به مامان وابسته بودی هر مهدی که میبردمت یا میخواستی پیشت بمونم یا اینکه گریه میکردی و دلت نمیخواست اونجا بمونی..برای همین تا بعد از عید ٨٨ طول کشید تازه وقتی هم که رفتی کلی دردسر داشتم چون روز به روز وابستگیت بیشتر شده بود اما بالاخره در تاریخ ٨٨/٢/١موفق شدم تو یه مهد ماه تی تی ثبت نامت کنم معلمتون خیلی با نمک بود و مهربون.خیلی برات وقت گذاشت تا تونستی اونجارو بدون من بپذیری...هرچند هر روز که میشد میگفتی مامان تو پایین میشینی تا من تعطیل بشم؟منم میگفتم آره جیگرم .راستی توی همین مهد بود که با پارسا (همین دوست جون جونیت) آشنا ...